![](https://literaryfestival.farda.se/wp-content/uploads/2022/04/parwana-ha-ba-parwaz-mi-ayand-1024x1588.jpg)
داکتر اکرم عثمان
پروانه ها در زمستان به پرواز می آیند
به قلم زلمی باباکوهی
زلمی بابا کوهی را از سالها پیش می شناسم اما تازه پی میبرم که شناختم از او شناختی سطحی، افقی ! و سخت ناکافی بوده است.
کم و بیش سی سال قبل داستانهای دلپذیری از او خوانده بودم که بگمانم نام یکی از آنها « سپیدارها» و شاید هم نامی دیگر. از این قرار که : مالک یک باغ ، سایه های ستبر چند درخت سپیدار بزرگش را بزیان دیگر درخت هایش تشخیص میدهد و همه را از بیخ اره می کند.
سال دیگر، هنگام بهار از اصل و نسب همان سپیدار های پی شده نهال هایی جوانه میزند و گرد و نواح باغچه را می پوشانند.
تبر زن با خشونت بیشتری به جان نهالها می افتد و سربریدن را از سر می گیرد. بهار دیگر باز از بیخ و ریشهء همان سپیدار ها نهال هایی نیش میزنند و چون سوزن در چشمهایی تبر زن می خلند.
این بار صاحب باغ به اصطلاح باغچه را پشت بیل می کند تا راه رستن سپیدار ها را برای همیشه سد کند، لیکن فروردین آینده، پیکار سپیدار ها با تبر زن تکرار می شود و دشمن خیره سر، سر انجام تبر را کنار می گذارد و تسلیم می شود…
طعم این داستان ، بعد از گذشت سی سال در نهانخانهء دماغم حضوری نیرومند دارد و کماکان به معناهای ظاهری و باطنی آن داستان کم نظیر فکر میکنم.
اکنون از دولت سر این دوست صاحبدل و صاحب سخن فرصتی فراهم آمده است که به جلوه ها و منظرهای دیگر دنیاهای آن مهربان آشنایی بیشتر حاصل کنم و او را چنان که باید دریابم.
در تازه ترین مجموعهء داستانهای کوتاه باباکوهی بنام « پروانه ها در زمستان به پرواز می آیند» ماشاهد تولد بهترین داستانهای کوتاه معاصر افغانستان هستیم.
عنوان کتاب از بار معنایی، هنری و توصیفی فراوانی برخوردار است. این عنوان هم تمام سمت و سوی داستانهای مندرج در این مجموعه را در بر می گیرد و هم نمایانگر کلیت فراگیری است که بر کلیه مضامین درونی و بیرونی آنها سایه افکنده است.
به گمانم جناب باباکوهی شیوه ها و شگرد های مختلفی در ژانر داستان نویسی را به کار بسته و نتیجتاً به سبک و مکتب دلخواهش رسیده است. بدون تردید این یک پیروزی بزرگ است.
در برخی از داستانهای این گزینه، خواننده گاهی شاهد طبع آزمایی یک نویسندهء واقعگرای عصر روشنگریست و گاهی تصویر ها به حدی تلطیف و آهنگین می شوند که گفتی شاعری رمانتیک قصد آفرینش یک منظومه دراز دامن را در مایه مکتب هندی دارد.
در مواردی باباکوهی علاقه اش را به جریان سیال ذهن نشان میدهد و بر قیود دست و پاگیر موازین داستان نویسی متداول زمان ما چلیپا میگیرد.
زبان داستانها به قدری مرا شیفته و فریفته کرده که به دفعات تصور کرده ام در بخارای شریف ، در باغ مصفای امیر عالم آخرین پادشاه آن بلده ء مبارک با یک پارسی گوی خوارزمی و نکته دان، مشغول گفت و شنود هستم.
به موسیقی این عبارات آهنگین توجه کنید: در آسمان نگریست. فروغی نبود، تاریکی هم نبود. مثل مهتابی بود ابرهای سپید حرکت نمیکردند. بی جنبش هم نبودند. آرامش بود، پرنده ها میان آسمان و زمین پرواز نمیکردند اما بال کشوده بودند. نه دور می شدند و نه نزدیک. نه بالا میرفتند و نه پائین می آمدند. خیالات خوابگونه یی بودند که ملا را در آغوش گرفته بودند.
( خاک بت، صفحه، ۹۵، همین کتاب)
از این نمط در این مجموعه نفیس و زیبا صد ها نکتهء نغز و آموزنده وجود دارند که بی نیاز از توصیف می باشند.
نشر و اشاعهء « پروانه ها در زمستان به پرواز می آیند» یک برآمد درخشان و کم مانند است.
زلمی باباکوهی از نویسندگان درویش خو و متواضع کشور ماست. هرگز به دنبال خودنمایی خود بزرگ بینی و غوغا آفرینی نبوده است. این صفات جلیل، او را بزرگتر کرده است. آنچه من در این مختصر آورده ام، فقط عرض ارادتی صمیمانه و صادقانه بوده است، ورنه این قلم کجا و تقریظ بر آثار داستان نویس بزرگ ما زلمی باباکوهی کجا؟ خداوند او را توفیق عنایت کند که بازهم با پروانه هایش زمستان جان ما را بهار گرداند.
صد ها آفرین بر قلم پربار این فرهیختهء آفرینشگر وطن ما.
ارادتمند
اکرم عثمان ۶ میزان ۱۳۸۷