![](https://literaryfestival.farda.se/wp-content/uploads/2022/05/DSC_1002-1024x683.jpg)
خانم منیژه باختری
مهمانان عزیز، نویسندهگان گرانقدر، استادان گرانمایه، خانمها و آقایان سلام و مهر خدمت شما تقدیم میکنم. عصر شما به خیر،فراوان خوشحالم که با شماری از دوستان قدیم دوباره میبینم و با شمار دیگر برای نخستین بار سعادت دیدار و آشنایی دارم.
ستوده خواهد بود تا درودی بر روان داکتر اکرم عثمان نویسنده نامبردار و نامیرای سرزمینمان، این شخصیت گران ارج بفرستم و به یاد و کارنامه ادبی و فرهنگی او سر تعظیم فرود آرم. نویسندهگانی چون داکتر اکرم عثمان، ستونهای استوار تاریخ و ادب کشور ما استند. داکتر عثمان با آفرینش دهها داستان کوتاه و رمان و حضور فعال و پیگیر در حوزههای ادبیات، فرهنگ و سیاست سرزمینمان، نقش مهم و برجستهیی داشته است. او نویسنده با سبک ویژه و منحصر به فرد در تاریخ ادبیات فارسی دری افغانستان است که با روایتهای دلانگیز و نوشین و با سهل ممتنع مردم را در اندرون خانه ادبیات دعوت کرده و لهجه و مصطلاحات گفتاری کابلزمین را در آفریدههای خود جاودانه کرده است. ادبیات در آفریدههای داکتر عثمان دو کارکرد دارد: یکی ادبیات برای ادبیات و دیگری بایگانی تاریخ و فرهنگ و به همین دلیل داستانهای او هم برای نویسنده گان و هم برای شهروندان از اقبال بلند و یکسان برخوردار اند.
اجازه بدهید تا سخنان خود را با سپاسگزاری از رهبری کلوپ ادبی و هنری فردا آغاز کنم که با شور و عشق در راه ادبیات و هنر و فرهنگ استوار ایستادهاند و با تمام تاب و توان در این راستا کار میکنند، می اندیشند و از فکر و جان خود برای خدمتگزاری و برگزاری برنامههای اینچنینی مایه میگذارند. به ویژه در زمانی که هنر و ادبیات و تاریخ و استورههایمان مهجور و مظلوم افتادهاند و در زیر رگبار بیپایان تعصب و خشم زشتاندیشان و زشتکرداران قرار دارند.
خسته نباشید. راهتان سبز و مانا باد!
دوستان فرهیخته،
من در این جستار، نخست نگاه فشرده و گذرا به کلیت ادبیات داستانی در زبان فارسی در سالیان پسین در افغانستان می اندازم و سپس فرازهایی از کارنامه و دستاوردهای جشنواره ادبی اکرم عثمان را برمیشمارم.
و اما داستان: از چونی داستان، تعریفهای گسترده و چندگونهیی ارائه شده است. داستان بیان پیرامون و دنیای پیچیده ذهن و روح سرگردان انسان است. داستان در دنیای امروز، روایت ساده از رویدادها، کنشهای آدمی یا داد و ستدها نیست، بل آمیزه یی از فلسفه، جامعهشناسی، روانشناختی، تاریخ و سیاست است. اگر گزافه پنداشته نشود، داستان مهمترین ژانر جدی دوران ما است که قابلیت شگفتی برانگیزی در تولید فکر و اندیشه و بیان دیدگاههای فلسفی دارد. داستان اگر از یکسو قدرت جذب و بازتاب دشوارترین تفکرات و تأملات ذهن آدمی را دارد، از سوی دیگر مانند نسیم عصر و گرمی تابستان و سبزی درختان تاک، بیهیچ مقدمهیی در واژهها جاری میشود. در جایی چونان کوه، سنگین و پابرجاست و در جایی چون جویبار روان دهکدههای سبز.
چنین است که سلمان رشدی تاریخ را، نیچه فلسفه را، داستایوسکی ناشناختهترین گذرهای روان آدمی را با داستان بیان کردهاند. چنین است که میخاییل شولوخوف نقد بر نظام شوروی را در دُن آرام پنهان میکند و بوریس پاسترناک اعتراض خود را در دکتر ژیواگو. و چنین است که رهنورد زریاب رابطه رازناک مرگ و زندهگی و تلخکامی ابدی انسان را در تار و پود داستان ضرب میزند، سپوژمی زریاب تجاوز شوروی و اختناق را به تازیانه میبندد و خالد نویسا مورههای سرنوشت و حرمانهای تلخ آدمی را در تار داستان جیل میکند و چنین است که محمد حسین محمدی تلخی و قساوت جنگ را در چارچوب داستان خشت میزند و وسیمه بادغیسی در واژههای خود بر دخترکان آونگ بر دار بدبختی میموید.
خلاف باور عده یی از منتقدان پیدایی سینما و تلویزیون و رسانه های اجتماعی نه تنها به مرگ ادبیات داستانی نینجامید، بل ادبیات داستانی همچنان یکی از ژانر های سرآمد و با شکوه باقی ماند. چارچوب های نو، الگو ها و شیوه های نوین روایت را به میان آورد و آبشخور قرایت ها و جریان های تازه در عرصه ادبیات، هنر، فلسفه و روان شناختی گردید. در سال های پسین رسانه های اجتماعی با این که در کم رنگ شدن فرهنگ کتابخوانی سهم بزرگ داشتند، هیچ کدام به انگاره های مرگ رمان و تقلیل ادبیات داستانی واقعیت نبخشیدند، چون داستان روح زنده گی است و آدمیان بر مبنای روایت های مشترک و قصه ها با هم گرد آمده اند و تمدن ساخته اند. قصه و استوره سرمایه اجتماعی ملت ها و زیرساخت قدرت نرم در داد و ستد ها و تعاملات دنیای امروز است.
مهمانان گرامی،
سالهای پسین، سالهای رشد و شکوفایی و بالندهگی ادبیات افغانستان از چندین منظر است. تولید انبوه آفریده های ادبی این دوره، در تاریخ افغانستان بی سابقه و تحسین برانگیزست. برگشت شماری از نویسنده گان به کشور همراه با تجربه های زنده گی در غربت به چونی و چندی داستان افزود و یک شبکه نیرومند متشکل از قطب های گونه گون را به میان آورد.
فضای باز و آزادی بیان و رسانه ها، صنعت متحول و متکثر نشرو چاپ، برپایی صدها دانشگاه خصوصی، حضور گسترده نهادهای ادبی و هنری، کافهها و پاتوقهای روشنفکری، آشنایی بیشتر با ادبیات جهان و مسایلی از این دست در دو دهه پسین، انگیزه گسترده دانایی و نوشتن و زمینه تبارز صدها نویسنده را فراهم ساخت و روند نویسش را به یک جریان چندسویه مبدل کرد. من متأسفانه آمار دقیق نویسندهگان و آثار چاپشده را در سالهای پسین ندارم، اما میدانم که صدها نویسنده جوان در داخل و بیرون از افغانستان، در میدان آفرینش ادبی گام گذاشته و با پردازش رمان، داستان بلند، داستان کوتاه، یادواره و خاطرهنویسی، درخت گشن ادبیات فارسی دری را طول و پهنای بیشتری بخشیدهاند. داستان امروز افغانستان با تکیه به تاریخ کهن ادبیات و با تجربه داستان نویسی مدرن در صد سال گذشته، جریان شاخص و گفتمان قدرتمند و به هنجار در حوزه کشور های فارسی زبان است و نمونه های موفقی در تمام مکتب ها چون واقع گرایی، فراواقع گرایی، سورریالیزم و واقع گرایی جادویی ارایه کرده است. آشنایی با تکنیک ها و شگردهای داستان نویسی و مکتب های ادبی گپ تازه یی در ادبیات افغانستان نیست، اما در سالهای پسین نویسنده گان طور گسترده و سامان مند از آنها بهره برده و افزون بر آن، ابتکار و نوآوری هایی را نیز پیشکش کرده اند.
مهمترین شاخصه ادبیات داستانی در سالهای پسین، ادبیات پساجنگ است. در بیست سال گذشته با وجود صلح نسبی، جنگ در دهکدهها و روستاها ادامه داشت. شهرها نیز از آسیب تروریزم در امان نبودند و با حملات وحشتناک و فاجعه بار انتحاری هر روز زخم میخوردند و فرزندان میهن را از دست می دادند. نوشتن، یک امر به شدت سیاسی و کنشگرانه است و ظرفیت دگرگونی اجتماعی و تولید فکر و اندیشه را دارد. افغانستانیها به دلیل وضعیت و شرایط دشوار، شاید بیشتر از هر انسان دیگر این جهان، سیاسی بیندیشند. اگر داستانهای پیش از دهه شصت خورشیدی به عدالت اجتماعی و طبقات و ادبیات پس از دهه شصت به جنگ، مقاومت، غربت و مهاجرت پرداخته بود، بیشترین حجم آفریدههای بیست سال پسین در رابطه به پساجنگ و مبارزه نفس گیر تغییر است. طبیعی است که در چنین فضایی سرخورده گی، نهلیزم و نوستالژی نیز در ادبیات داستانی ما بسامد بلند دارد.
یکی از ویژهگیهای ادبیات پساجنگ، عریانپردازی و گریز از نمادهاست است. این رویکرد خلاف نمادگرایی اغراقآمیز ادبیات دهه چهل تا دهه هفتاد سده پسین در افغانستان، از یکسو سبب افت زبان و نماد و استعاره که شاخصه اصلی در ادبیات فارسی است، گردید از سوی دیگر خلایی را که قبلن به دلیل زبان فاخر و نمادگرایی میان نویسندهگان و مخاطبان به میان آمده بود، پر کرد. این امر بیشتر در شعر اتفاق افتاد، اما داستان نیز از آن بیبهره نماند. معاوضه زبان فاخر ادبی به زبان ساده و حتا زبان عامیانه و غیرمعیار و شعارگرایی عریان نیز پیامدهای ادبیات پساجنگ استند که در آفریدههای سالهای پسین به فراوانی دیده میشوند.
پردازش عدالت و برابری جنسیتی بخشی دیگری از کارکردهای ادبیات داستانی افغانستان است. نویسندهگان و به ویژه زنان نویسنده در این راستا گامهای خیلی بلند و ارزشمندی برداشتهاند. چندی و چونی آفریدههایی با هنر و جوهر ادبیات و بر محور زنان و سوژهها و آرمانهای برابریخواهی و بازتاب ستم تاریخی و تبعیض ساختارمند در سالهای پسین، شگفتیانگیز است. بیشتر این آفریدهها، نشانگر آگاهی روزافزون و درک شعوری بانوان نویسنده از مناسبات اجتماعی است.
گردش آزاد اطلاعات و پیوند با جامعه جهانی، رفت و آمد آزادانه شهروندان افغانستان از خارج به داخل و همچنان حضور نیروهای خارجی در افغانستان سبب آشنایی بیشتر با ادبیات دیگر کشورها گردید. با این که هنر ترجمه در حلقههای ادبی افغانستان به جز موارد معدود همچنان مهجور باقی مانده است و تولیدات ترجمه هنوز از راه ایران وارد افغانستان میشود، آشنایی اهل ادب و فرهنگ با زبانهای خارجی بیشتر شد و برگردانیهای نیز صورت پذیرفت و شماری از آفریدههای داستانی افغانستان توفیق چاپ به زبانهای دیگر را نیز یافتند.
رسانههای اجتماعی، تاثیرگذارترین ابزار برای بازتاب کارهای ادبی و هنری و ارتباط با بیرون از کشور بوده است. با رواج رسانههای اجتماعی در حقیقت هر کس صاحب یک رسانه شده و از طریق این پلاتفورم بدون رو در رو شدن با فلترهای لازمی و غیرلازمی، به پخش و نشر نوشتهها و فعالیتهایشان دست یازیدهاند. رسانههای اجتماعی افزون بر برآمدهای خوب، آسیبهایی نیز بر نویسش و تولید ادبی وارد کردهاند. یکی از این آسیبها، کمبود یا نبود علاقه به کتابخوانی و نویسش معنادار و مصرف انرژی و وقت نویسندهگان در نوشتههای گذرای رسانههای اجتماعی است. چون در رسانههای جمعی بیشتر به واکنش فوری مخاطبان اهمیت داده میشود و نوشتههای جدی و عمیق مجال دریافت توجه را نمییابند.
آسیب دیگر برپایی گروههای اجتماعی است که در آن بهگونه تصنعی، نه ارگانیک عدهیی گرد میآیند و بیشتر از این که دغدغه ادبیات داشته باشند، به تعلقات گروهی اهمیت میدهند. این گروههای اجتماعی برای اعضای خود مصؤونیت و حمایت هدیه میدهند و به بهانه تعلق، آفریدههای ادبی کمرمق را نیز در چتر حمایتی خود قرار میدهند. در گفتمانی که در جریان کنشهای این گروهها شکل میگیرد، سطحینگری، جای کاوش و کنکاش آفریدههای چند بعدی را اشغال میکند.
پس از به قدرت رسیدن طالبان در ماه آگست سال ۲۰۲۱، زمینهها و متن ادبیات و فرهنگ به شدت دگرگون گردیدند. پس از بیست سال تجربه آزادی و دموکراسی، آزادی بیان و آزادی رسانهها، نویسندهگان و هنرمندان افغانستان دوباره با اختناق، سانسور و محدودیت روبهرو شده اند. در نخستین روزهای تحول، هزاران نویسنده و شاعر و هنرمند و هنرپیشه و سینماگر و اعضای جامعه مدنی و رسانههای افغانستان ناگزیر شدند که کولهبار غربت را به دوش بیندازند و با چند ورقپاره از کشور بیرون شوند. نهادهای فرهنگی، کافهها و پاتوقهای روشنفکری که قلب تپنده شهرها بودند، بسته شدند، کار انتشارات و رسانهها با رکود و تهدید مواجه شد. صدها رسانه از پایان کار خود خبر دادند. آنانی که باقی ماندهاند نیز زیر تیغ سانسور و هراس آن چه را که میخواهند، نمیتوانند بگویند یا نشر کنند. در چنین وضعیتی، راهاندازی هر دیالوگ، گفتمان، جشنواره و برنامه درباره هنر و ادبیات و فرهنگ یک مبارزه است، مبارزهیی معنادار و اثرگذار.
خانمها و آقایان،
برای ایجاد یک گفتمان معنادار، پایدار و گسترده، نیاز به تشکیل گروهها و پلاتفورمهای بزرگ است. پلاتفورمها در حوزه هنر و ادبیات، نقش مهم در سمتدهی گفتمانهای ادبی و مشترکات فرهنگی و معرفی آفرینشگران نسل نو دارد. جشنواره ادبی اکرم عثمان یکی از همان پلاتفورمهای مهم در اروپاست که «کلوپ فرهنگی هنری فردا در استکهلم سویدن» برای گرامیداشت از یاد و کارنامه ادبی داکتر اکرم عثمان، پایهگذاری کرده است.
«کلوپ فرهنگی هنری فردا در استکهلم سویدن» پیشینه بلندی در نگهداری و فروزش مشعل ادبیات و هنر دارد. همکاران و یاران وفادار و خردمند کلوپ این شیفتهگان هنر و ادب، همواره و پیگیر کارهای ارزنده و برازندهیی را در راه اندازی گفتمانها، گردهماییها، جشنوارههای ادبی، فرهنگی و سینمایی، معرفی چهرههای نو، چاپ و انتشار مجلهها و کتابها انجام داده اند. در همین راستا نخستین دور جشنواره ادبی اکرم عثمان در دوم ماه میسال ۲۰۲۱ که زادروز جناب داکتر عثمان است، با توجه به شرایط همهگیری عموم کرونا، به صورت آنلاین برگزار شد. اجازه بدهید تا در اینجا از اعضای مدیریت این جشنواره رحیم غفوری، فرید اروند و مسعود قیام و تمام همکاران کلوپ فردا سپاسگزاری کنم. سپاس ویژه خدمت محمد آصف سلطانزاده دارم که با رهنمایی و همراهی خود در راه اندازی جشنواره و مسایل محتوایی یاری و همراهی کرده اند و با مسرت اعلام می کنم که از سال آینده ایشان به عنوان مدیر این جشنواره کار خواهند کرد. به داوران سال قبل محمد آصف سلطانزاده، فروغ کریمی، سیامک هروی، فاروق فردا، محمد اکبر کرگر و صفیه صدیقی و هیت داوران امسال عزیزالله نهفته، جواد خاوری، فاروق فردا، شریفه شریف و عبدالوکیل سوله مل و هیت گزینش امسال پروین پژواک، محمد آصف سلطانزاده، سید ضیا قاسمی، محمد انور وفا سمندر، علم گل سحر و رابعه عمرلور نیز عرض سپاس دارم.
جشنواره اکرم عثمان چندین موضوع بسیار مهم را در محور کاری خود تعیین کرده است که یکی آن شناسایی استعدادها و معرفی چهرههای تازه و شناسایی آفریدههای برتر در سپهر داستاننویسی است. سه داستان برتر در هر دو زبان فارسی و پشتو در بخش رقابتی جایزه ادبی داکتر اکرم عثمان در جشنواره سال پار و کنون ، از سوی هیئت داوران برگزیده شدهاند، که من نیز افتخار حضور در جمع هیت را داشتم.
این جشنواره اتصال فرهنگی و گفتوگوی فرهنگها را نیز در محراق توجه خود قرار داده است. مهاجرت و غربت جدا از این که برای افغانها امنیت و امکانات بهتر رفاهی را فراهم کرده، سبب آسیبهایی نیز گردیده است. این آسیبها در میان پناهندهگان تمام کشورها عمومیت دارد. آونگ بودن میان دو فرهنگ و پیشدارویهای تبعیضآمیز سبب شدهاند که پناهندهگان افغان آنگونهیی که شایستهاند، در جامعه میزبان نقش نداشته باشند. با تاسف کشورهای میزبان در مورد افغانستان، تاریخ و فرهنگ آن آگاهی کامل ندارند و بسیاریها افغانستان را کشور دشتهای خشک پر از تروریست و قاچاقچی و خلافکار میدانند. از سوی دیگر، با دریغ که کنشهای خلاف قانون شماری از پناهندهگان، تصویر نامناسبی را برای خارجیها ترسیم کرده است. ادبیات یکی از پلهای ارتباطی در زمینه آشتی فرهنگها، درک متقابل و پذیرش بهتر پناهندهگان است. برگزار کننده گان جشنواره با درک شعوری از این موضوع در زمینه اتصال فرهنگی و ایجاد سیمای مثبت از دیاسپورای افغان تلاش میکنند، چنانکه در سال گذشته تمام داستانهای برتر به سویدنی ترجمه و منتشر شدند. کارکرد برگردان های از این دست بی گمان، قویتر و منسجمتر از کنشها و پیامهای سیاسی است. به جا خواهد بودتا در اینجا از مترجمان داستان ها اندرش ویدمارک، مسعود غورحنگ، ایمل، سپوژمی ملیار عابدی و رابعه اقتاش سپاسگزاری کنم.
در اخیر می خواهم تا درباره نقش کلوپ ادبی و فرهنگی فردا در زمینه گسترش زبان مادری نیز اشارهیی داشته باشم. خوشبختانه سویدن یکی از کشورهایی است که زمینه آموزش و یادگیری زبان مادری را در مکاتب فراهم کرده است و نقش کلوپ فردا در شبکهسازی و تدریس زبان مادری در این کشور گسترده و معنادار است. بیشتر اعضای این کلوپ در مکاتب و نهادهای آموزشی، زبانهای ملی افغانستان را تدریس میکنند و پل ارتباطی استوار وسنگین در این حوزهاند.
از توجهتان ممنون.
روز و روزگارتان خوش